• خطبه ها
  • در توصيف بيعت مردم
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در توصيف بيعت مردم

« 722»

(220) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) (في وصف بيعته بالخلافة و قد تقدم مثله بألفاظ مختلفة) وَ بَسَطْتُمْ يَدِي فَكَفَفْتُهَا وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ عَلَى حِيَاضِهَا يَوْمَ وُرُودِهَا حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ وَ وُطِئَ الضَّعِيفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَيْعَتِهِمْ إِيَّايَ أَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغِيرُ وَ هَدَجَ إِلَيْهَا الْكَبِيرُ وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِيلُ وَ حَسَرَتْ إِلَيْهَا الْكَعَابُ .


 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در چگونگى بيعت مردم با آن بزرگوار و پيش از اين (در سخن پنجاه و سوّم و صد و سى و هفتم) مانند آن بالفاظ ديگر گذشت: (براى بيعت با من) 1 دستم را گشوديد و من بهم نهادم، و آنرا كشيديد و من باز داشتم، پس از آن بر من ازدحام نموديد چون ازدحام شتران تشنه هنگاميكه به آبشخورهاشان وارد ميشوند، 2 تا اينكه بند كفش (از پاها) گسيخت، و عباء (از دوش) افتاد، و ناتوان زير پا ماند، و شادى‏  

 ص723

مردم بر اثر بيعتشان با من بجائى رسيد كه بچّه‏ ها خوشنود گشتند، و پير ناتوان و بيمار گرفتار سختى و رنج و دختر نار پستان بى ‏نقاب براى ديدار آن آمدند (پس نبايد با چنين بيعتى كه از روى كمال ميل و رغبت انجام گرفته بطوريكه از بسيارى شادى همه از خود بى‏خود شدند مخالفت نموده پيروى بيعت كنندگان نكرده يا آنرا نقض نمايند).